محل تبلیغات شما

REZA GHALAVAND



با سلام
تقدیر و تشکر میکنیم از همه دوستان .فامیل و بستگان و همه عزایزانی که در غم بزرگ از دست دادن پدر عزیزمان مرحوم حسین علی قلاوند(طافی) از بزرگان طایفه طافی با ما ابراز همدردی کردند و خود را در غم ما شریک دانستند امیدواریم بتوانیم در مراسمات خیر و شادی  شما پاسخگوی این همه لطف و محبت شما عزیزان باشیم
reza.gh1359_۲۰۱۷۰۴۲۲_1500341677230084008.jpg
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
***
هر جا که ز من نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود

متن آهنک زیبای مهدی عسگری.

http://biographyha.com/wp-content/uploads/2013/06/hamid-askari-biographya-com-1.jpg

بسه بیا منو تو کم ناز کنیم

واسه عشق آغاز کنیم

بیا تا از نو بسازیم

واسه هم پرواز کنیم

بیا به جای غصه خوردن

دلامونو تازه کنیم

بشینیم زیر نور مهتاب

دعا واسه ماه کنیم

اگه دلی گرفته داری

که نباید گریه کنی

باید از خودش بخوایی

به خود خدا تکیه کنی

به خدا ، به خدا تکیه کنی

بعضی روزا که تو لکی

غصه می خوری الکی

نمی دونی برای چی

حتی نمی دونی برای کی ؟

منم به اندازه ی تو

تو هم به اندازه ی من

همه به اندازه ی هم

پریم ازاین غصه و غم

اما حقیقت اینه که

دنیا همین دو روز ماست

بیا بخنیدیم واسه هم

خنده میگن دوای ماست

یه شاخه گل بدیم به هم

به جای ابروهای خم

فرقی نداره واسه کی

فقط بگیم دوستت دارم

لینک واسه دانلود

http://s5.picofile.com/file/8120971426/01_Mehdi_Asgari_Mahtab.mp3.html


لی




به یاد استاد خسرو شکیبایی.
سلام
حال همه ما خوب است،ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند.با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم که نه زانوی اهوی بی جفت بلرزد نه این دل ناماندگار بی درمان.نامم باید کوتاه باشد ،ساده باشد، بی حرفی از ابهام و آیینه.
از تو برایت مینویسم
"حال همه ما خوب است اما تو باور نکن"

مردی از میان ما رفت ولی از خاطره ها هرگز.


متاسفانه ماشاالله قلی کیانی خیلی زود از میان ما رفت و سبک بال به آسمانها پر کشید،در گذشت ایشان بر اثر حادثه ای دلخراش و جگرسوز امروز مردم شهر اندیمشک را در غم این عزیز فرو برده است، مردمی که هیچگاه این نابغه دست نیافتنی را فراموش نخواهند کرد
زنده یاد ماشاالله قلی کیانی براستی الگوی تمام نمای رفاقت،صداقت،شجاعت ،سخاوت و مهربانی بود و این محاسن بزرگ او را تبدیل به چهره ای بسیار محبوب و پرطرفدار در اندیمشک کرده بود.
این مصیبت بزرگ وارده را ابتدا به خانواده محترم ایشان و همه همشهریان و دوستداران ایشان تسلیت عرض مینمایم
"روحش شاد و قرین رحمت"

از امریکا تا همدان.


مسعود اقدام رشتی از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس بود. وی نهم آذرماه 1329در اندیمشک به دنیا آمد. پدرش رحمان،‌رئیس توشه راه‌آهن این شهر بود. مسعود دوره ابتدایی و متوسطه را در دبستان و دبیرستان شاهپور اندیمشک طی کرد و برای چهارم ریاضی به شهر شیراز رفت. یک سال در آنجا درس خواند و دوباره به اندیمشک برگشت. دیپلم ریاضی را در سال 1350 از دبیرستان قطب» شهر دزفول اخذ کرد.

سال بعد وارد دانشکده‌ خلبانی نیروی هوایی شد و پس از اخذ سردوشی و طی کردن دوره‌های مقدماتی نظامی، خواندن زبان و دروس پروازی، اولین پرواز را در فرودگاه قلعه‌مرغی تهران با هواپیمای پایپر» آموزش دید.

از آمریکا تا همدان

‌سوم فرودین‌ماه 1353 برای طی کردن دوره تکمیلی به ایالت تگزاس آمریکا اعزام شد. در پایگاه لکلند» این ایالت کلاس زبان پیشرفته تخصصی را طی کرد و موفق به اخذ دیپلم زبان شد. بعد برای پرواز با هواپیمای سبک سنسای تی‌-41 » به پایگاه مدینا» رفت و این مرحله را نیز با موفقیت پشت سرگذاشت. مسعود برای ادامه‌ پرواز با جت‌تی-37 » و جت مافوق صوت تی‌-38 »‌به پایگاه رئیس انتقال یافت و پس از خاتمه این آموزش در تابستان 1355 به ایران برگشت و به درجه‌ ستوان دومی نائل شد.

اقدام به عنوان خلبان جنگنده اف-4 » انتخاب شد و دوره‌ کابین عقب این هواپیما را در پایگاه یکم شکاری مهرآباد تهران طی کرد. بعد عازم پایگاه سوم شکاری همدان (شاهرخی) شد و هفت ماه در گردان 32 » این یگان خدمت کرد. چون به هوای سرد این منطقه عادت نداشت،‌داوطلب انتقال به بوشهر شد و تا خاتمه‌ جنگ تحمیلی در آن پایگاه خدمت کرد.
برگرفته از وبلاگ http://andimeshkijvan.blogfa.com


قسمتی از زندكینامه
"محمود خلیلی"(بدر صنعت كاز رسانی در ایران)
یک‌سال قبل از انقلاب مشروطه و امضای مظفرالدین شاه قاجار بر پای برگه تشکیل مجلس ملی محمود خلیلی پدر که یکی از پیشروان صنعتی کردن جامعه ایرانی وپایه‌گذار خدمات بسیاری به مردم بود در تهران به دنیا آمد. محمود خلیلی عراقی که در 27 اردیبهشت 1284 هجری خورشیدی دیده به جهان گشود دومین فرزند فاطمه و رمضانعلی بود. محمود که به گفته مادرش بسیار زود سخن گفت و راه رفتن آغاز کرد،در هفت سالگی به مدرسه رفت و در تیرماه 1336 پایان نامه ابتدایی‌اش را از مدرسه علمیه دریافت کرد.
محمود خلیلی با هوش سرشاری كه داشت پس از آن به کلاس‌های ریاضیات و ادبیات میرزا غلامحسین‌خان رهنما که بعدها وزیرفرهنگ شد رفت و پس از آن نیز به کلاس‌های درس مرحوم فروغی راه پیدا کرد و با فرزند او ذکاءالملک فروغی دوست شد و زبان فرانسه را هم به خوبی آموخت. در میانه خواندنو یادگیری بود که عشق به سراغش آمد و پیش از پایان تحصیلات در 1301 با جمیله دختر مرحوم مبین‌السلطان آق‌اولی ازدواج کرد و یکسال بعد اولین فرزندش به نام منصوره به دنیا آمد.
محمود خلیلی گواهینامه پایان تحصیلات متوسطه خود را در شهریور 1304 با عنوان بهترین شاگرد مدرسه علمیه اخذ می‌کند و زمانی نمی‌گذرد که وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه طی حکمی خلیلی جوان را به همراه همسر و فرزند برای تدریس ریاضی، فیزیک و شیمی به رشت می‌فرستاد. پس از یکسال تدریس در رشت، خلیلی با خانواده‌اش به تهران باز و مسعوده دومین فرزند این خانواده متولد می‌شود. محمود خلیلی دو سالی در مدرسه دارالمعلمین و علمیه تدریس کرد و به مسئولیت آزمایشگاه مدرسه دارالمعلمین مرکزی هم منصوب شد. خلیلی برای تجهیز آزمایشگاه بسیار کوشید و حتی با هزینه شخصی وسایلی برای آزمایشگاه ساخت. در 15 شهریور ماه سال 1307 حکمی در حین تدریس به وی داده می‌شود که در آن نوشته: به موجب ماده 8 کنتراتاز این تاریخ به خدمت تدریس شما در مدرسه دارالمعلمین خاتمه داده می‌شود.» حكم امضای اعتمادالدوله قراگوزلو وزیر معارف را در پای خود دارد.خلیلی در جوابی که باید برای وصول حکم امضا می‌کرد نوشت: جوابا عرض می‌شود به جهنم» و این آغاز حرکت خلیلی جوان به سوی صنعت و کارآفرینی بود.
در این مقطع جمیله آق‌اولی همسر محمود خانه‌ای که به صورت سهم‌الارث پدری به وی رسیده را دراختیار او قرار می‌دهد و محمود خلیلی با گرو گذاشتن این خانه به مبلغ 261 تومان دو باب مغازه بزرگ در خیابان چراغ‌گاز نزدیک پامنار اجاره و کارگاه تعمیرات الکترومکانیک راه‌اندازی می‌کند. هنوز دو هفته از انفصال خلیلی جوان از کار تدریس نگذشته بود که او با کمک دو کارگر کار را در كارگاهش آغاز می‌کند. محمود خلیلی که تا این زمان به رسم پدر و اجداد خود عبا برتن و عمامه بر سر داشت با اجازه پدر لباس تدریس و آموزش را از تن بدر و رخت کار و صنعت بر تن می‌کند.
پس از مدتی کار خلیلی رونق می‌گیردو در همان اولین سال کار، مجلس شورای ملی به او پیشنهاد می‌دهد تا شمارنده الکتریکی برای مجلس بسازد. اتوبانک نیز که محلی توقف ماشین‌های سنگین بود از خلیلی می‌خواهد تا روزی یک ساعت برایبازدید و تعمیر ماشین‌ها به آنجا برود. محمود خلیلی در سال 1308 در خیابان علایی خانه‌ای بزرگتر برای خانواده اجاره می‌کند و با استفاده از چند باتری کامیون به خانه خودش روشنایی برق می‌برد و چراغ‌های نفتی را بسیار زودتر از همشهریانش به کنار می‌گذارد. نورافشانی خانه، رونق کسب و کار و خانه بزرگ همه شرایط برای ورود سومین فرزند خانواده را مهیا می‌کند. محسن اولین پسر محمود خلیلی و جمیله آق‌اولی است که بعدها به بهترین شکل راه پدر را در صنعت و کارآفرینی ادامه می‌دهد.
شهربانی اولین سازمان دولتی است که برای استخدام محمود خلیلی پیشقدم می‌شود و او را برای رفع نقایص روشنایی نظمیه به کار می‌گیرد.پس از مدتی خلیلی سرپرستی امور روشنایی شمیران را نیز می‌پذیرد که برق‌رسانی قصر رضاشاه را نیز در حیطه اختیارات او قرار می‌دهد. شبی در سال 1315 موتور کارخانه برق دربند از کار می‌افتد و رضاخان که بسیار شکاکبود آشفته می‌شود و عکس‌العمل تندی به زیردستان خود نشان می‌دهد. محمود خلیلی یک ساعتی که از خاموش می‌گذرد موفق می‌شود با استفاده از چند قطعه یدکی موتور را دوباره راه‌اندازی و روشنایی را برقرار کند. سرتیپ هوشمند رییس بلدیه وقت كه از رفتار رضاشاه دلگیر است، در نهایت خشونت و بی‌ادبی خلیلی را مورد مواخذه و نکوهش قرار می‌دهد. خلیلی بدون اینکه حرفی بزند از دفتر خارج می‌شود و دیگر به محل کار برنمی‌گردد. سرتیپ که می‌بیند چاره‌ای جز برگرداندن خلیلی برای در امان ماندن از دست شاه ندارد و هیچ کسی را برای جایگزینی خلیلی ندارد، افرادی را برای پادرمیانی نزد خلیلی می‌فرستد و خود نیز با روی خوش به استقبال او می‌رود تا بتواند او را دوباره به کار برگرداند.خلیلی اکنون سه فرزند دیگر به نام‌های سعید، هما و همایون دارد.
پس از آن محمود خلیلی با نقل مکانبه منطقه شمیران تجربیات کاری جدیدی آغاز می‌کند. از ساختمان‌سازی و حفر چاه آب شروعکرد و با تاسیس کارخانه چینی‌سازی که البته در نهایت ناموفق بود ادامه داد و حتی به دامداری و تاسیس یک گاوداری مجهز در اراک رو آورد. باناکام ماندن گاوداری به دلیل نداشتن سرپرست‌های کارآمد، خلیلی در کنار انبار گندم شهر تهران آسیاب بزرگی برای آرد کردن گندم احداث کرد که در آن سال‌های سخت برایمردم بسیار مفید و مثمرثمر بود تا جایی که مهندس بازرگان هم در نوشته‌هایش به این آسیاب و خدماتش برای مردم اشاره می‌کند. خلیلی اکنون با اضافه شدن حمید، شاهین و فرخ صاحب 9 فرزند است اگر چه خود گفته بود: من 12 فرزندمی‌خواستم اما خانم به بیشتر از این رضایت نداد.»

آخرین جستجو ها

bailadersvers lisisdowas espawresa centckonmunhu Helen's site مطالب جذاب و خواندنی از سراسر وب به همراه اخبار روز تجربیات و ابزارهای بورسی lokawapart Benjamin's site Norman's info